ده روز اخیر رو برای یک سفر کاری در دوبی گذروندم. طبق معمول سفرهای قبلی هر روز صبح ساعت 7 پا می شدم، حاضر می شدم و بعد از خوردن صبحانه وارد جلسات یا کلاسهای آموزشی می شدم و 5-6 بعد از ظهر خسته و خورد بر می گشتم به اتاقم. البته حُسنی که این سفر نسبت به سفرهای قبلی داشت، این بود که خیلی «مشق» نداشتیم و کمی فرصت شد شبها بریم بیرون و بگردیم.
دوبی اون قدر نزدیکه که تقریبا یک جورهایی انگار داری می ری یکی از شهرهای خود ایران. برای همین خیلی نکات جالبی برای تعریف کردن نداره، اما خوب برای خودم هم جالب بود که این دفعه با دید فشن نامه دور و برم رو نگاه کنم تا مطالبی داشته باشم که براتون بنویسم.
من هر بار که می رم دوبی، از عظمت شهر، کار کردن منظم و مرتب همه چیز مثل تیک تاک ساعت، تمیزی شهر و سخت کوش بودن مردمش حیرت زده می شم. فرقی نداره بار چندم باشه. این موضوع هر دفعه من رو تو فکر فرو می بره. البته باید بگم که من همه محله های دوبی رو نگشته ام. در این چند باری که رفته ام دوبی یا در دیره اقامت داشته ام و یا در منطقه بَردوبی. این دوتا محله های متوسط رو به بالایی هستند. اما در کل همیشه برام جالبه که چه طور آدم می تونه 11 شب با خیال راحت تنها به عنوان یک خانم توی خیابونهای دوبی راه بره و نگران نباشه که بلایی سرش بیاد.
همون طور که می دونین مردم دوبی تقریبا سه دسته و از سه نژاد هستند. گروه اول هندی و پاکستانی هستند، گروه دوم که خیلی زیادن فیلیپینی هستند و تعداد خیلی کمتری هم از انواع ملیت های عرب هستند. هندی ها و پاکستانی ها مردهاشون اکثرا در شغلهای خدماتی مثل رانندگی تاکسی و کارگری ساده هستند و زنهاشون اغلب کارگر منازل هستند. فیلیپینی ها هم جوانترها و شیک ترهاشون که انگلیسی بلدن معمولا در بخش پذیرش هتل ها یا در فروشگاه های شیک و تمیز مشغول به کار هستند و رده پایینتر هاشون کارگر و نظافتچی هتل یا منازل هستند. عرب ها هم اصولا خیلی اشتغال به کار خاصی ندارند. هر از گاهی می بینیشون که دارن دنبال چیزی می رن.
همین جا باید بگم که من برای این دخترها و پسرهای جوون فیلیپینی یا هندی که از کشورشون به تنهایی برای کار به دوبی اومده اند و واقعا صبح تا شب سخت کوشانه عرق می ریزند احترام زیادی قائلم. وقتی دنبالشون کنی، می بینی که این طفلک ها درآمد نسبتا مناسبی دارند، اما به هیچ وجه رفاه ندارند چون در پایان هفته یا ماه به دفاتر Western Union که یه جور صرافی بین المللیه می رن و تمام درآمدشون رو برای خانواده شون در کشورشون ارسال می کنن. این جوونها در محل کارشون غذای مختصری می خورن و شبها در آپاتمانهای کوچک مشترک یا خوابگاه می خوابن تا بتونن بخش عمده درآمدشون رو برای پدر و مادر و 6-7 تا خواهر و برادری که در کشور خودشون به دلیل کمبود کار گرسنه و محتاج هستند بفرستن. واقعا واقعا احترام براشون قائلم.
خواهش می کنم بهتون بر نخوره، وقتی دختر یا پسر ایرانی رو می بینم که بعد از فارغ التحصیلی در خانه پدر و مادرش منتظر ازدواج یا معجزه و غیره نشسته، واقعا دلم می گیره. نمی دونم چرا به اکثر ماها یاد داده نمی شه که کار جوهر آدمه و چه احتیاج داری و چه پدرت یا همسرت خرجت رو می ده، باید از عمر و جوونی و انرژی که در مغز و بازوی تو گذاشته شده استفاده کنی تا روزی ات حلال باشه. دلم می گیره وقتی می بینم دخترها و پسرهای جوون ایرانی وقتشون پای تلویزیون و موبایل و غیره می گذره و برنامه خاص هفته شون اینه که کدوم شب کجا مهمونی دعوتن.
بگذریم... غرض اصلی از گفتن این داستان این بود که بگم از دید فشن نامه ای دوبی یک شهر بسیار بد تیپه! اکثر جوونها لباس کار پوشیده اند. مترو و خیابونها در ساعتهای پر تردد پر از دخترهای فیلیپینی جوونیه که بسته به نوع کارشون کت شلوار یا کت دامن های فرم با بلوزهای یقه شومیز سفید پوشیده اند. موهای خانمها در مشاغل رسمی مثل هتلداری همیشه جمع و کشیده به عقبه و در فروشگاهها و غیره معمولا دم اسبیه یا دورشون ریخته. در دوبی به جز افراد خیلی متمول تقریبا کسی ماشین نداره و اونی هم که ماشین داره، ماشینی داره که دندونهات می ریزه از ابهتش! بنابراین اکثر آدمها با وسیله های نقلیه عمومی این ور و اون ور می رن. شغلهاشون هم چون کارهای خدماتیه و اکثرا صبح تا شب روی پا هستند ، کفش ها 99 درصد تخت و عروسکی و بسیار ساده است.
هر از گاهی لابه لای این گروه تعداد کمی خانم های هندی جوان دیده می شن که ساری پوشیده اند یا یک مدل مدرن تر از اون رو که شامل بلوز و شلوار معمولی و شالیه که مدل ساری از روی یک شونه می ره دور کمرشون. و گاهی اوقات هم خانمهای عرب دیده می شن که دو جور لباس دارند. یا اینکه عبا (مانتوی بلند جلوبسته) و شال یا روسری دارند، و یا اینکه عبا و شال و یه چیزی شبیه چادر و روبنده دارند که فقط چشمهاشون بیرون. جالبه اونهایی که روبنده دارند، حتی عینکشون رو روی روبنده به چشم می زنن. فکر می کنم زندگی شون خیلی سخت باشه. من در یکی از سفرهای قبلی ام به دوبی در یک فست فود خانمی رو دیدم که با پشتکار فراوان برای هر لقمه روبنده رو کمی می زد بالا و اون رو توی دهانش می گذاشت و دوباره سریع می انداخت پایین. در کل نمی دونم این دوتا دسته عرب ها از نظر ملیت یا مذهب و قومیت فرق خاصی با هم دارند یا نه.
با توجه به اینکه دوبی به یکی از مقاصد مهم توریستی و خرید کردنی دنیا تبدیل شده و اینکه در این سفر من به صورت شانسی فستیوال سالانه خرید دوبی DSF هم برپا بود، جاذبه اصلی این شهر برای من که همه گردشهای محدودش رو قبلا امتحان کرده ام خرید بود. توی این فستیوال که معمولا توی ماه ژانویه برگزار می شه، تقریبا همه فروشگاهها حراج های مفصل دارند و قیمتهاشون رو از 25% تا حتی 75% هم آف می زنن. حالا اینکه برین و چی گیرتون بیاد و چی نیاد دیگه بستگی به شرایط داره.
یک نکته دیگه هم اینه که در اکثر مراکر خرید شیک و تر و تمیز دوبی، مارکهای خیلی خیلی گروه چند هزار دلاری دیزاینر خفن (!) هم دیده می شن که هیچ فرقی نداره چقدر حراج بزنن! حتی 99% درصد قیمت رو هم آف بزنن باز هم اون یک درصد باقی مونده خیلی برای هرکسی قابل پرداخت نیست. برای همین این جور فروشگاهها فقط برای دیدن و لذت بردن خوبن ولی در اکثر مراکز خرید مارکهای خوب با کیفیت و قیمت متوسط هم دیده می شه. توصیه من برای خرید اینه که حتما به Deira City Center , Mall of the Emirates , Dubai Mall سر بزنید و شعبه های مختلف Marks and Spencer , Forever 21, Next, Gap , Shoe City, Splash, Debenhams, Bershka, Zara, Mango, Carrefour, Levi’s, Mothercare رو هم از دست ندین.
دیدگاهها
میشه نظرتو در مورد حریم شخصی زن و شوهرها در مقوله ای مثل تلگرام یا اینستاگرام بدونم.مثلا من چقدر اجازه دارم پیامهای تلگرامی همسرمو بخونم و اون چطور؟یا اینکه اصلا نباید بهش اهمیت داد
اگر شک و سوء ظن وحشتناک زیاد باشه (با دلیل و سابقه، نه تخیلی) «خیلی به ندرت» به نظرم حق دارند در غیاب هم چک کنن.
در ضمن به نظرم طرفین رابطه حق دارند برای رفتار حقیقی یا مجازی همدیگه با جنس مخالف چارچوب ها و حد و مرزهایی رو تعیین کنند (کاملا مساوی و توافق شده از دو طرف در شرایط آرامش و صلح) و طبق اون با هم رفتار کنند و از هم انتظار داشته باشند.
نگارا نظرت راجع به این روسری بزرگا که جدیدا میندازن چیه؟ همونا که انقدر بزرگه که از پشت یه مثلث بزرگ درست میشه و رویه شونه هارم میگیره؟
ببخشید اینجا پرسیدم فقط نظرتو میخوام این سوال که نیست نه؟
این ی حقیقته (((( کارت خیلی درسته ))))
شما تو اینستا گفتید تو دبی پاک کننده کلین اند کلیر خریدید که مثل تونر براتونه ، من از فیس واش سینره دو ماهه دارم استفاده میکنم منافذ پوستم باز شده به جاش میتونم از این استفاده کنم ؟؟؟که هم پاککننده باشه هم مثل تونر منافذمو ببنده ؟/
شما که انقدر در زمینه پوست و مو اطلاعات دارین من میخوام برای مقالم که مربوط به پوسته از شما مهربون کمک بگیرم میشه کتابی یا سایت خوبی را معرفی کنید که درباره ساختار پوست ( بیشتر تاکیدم روی جوانسازی و سلول های پوستی هست که وظیفشون این کاره ) باشه البته من تازه میخوام شروع کنم حتما خودم کتابایی را مطالعه میکنم ولی چون شما را قبول دارم گفتم کمکم کنید
من منبع خاصی مطالعه نمی کنم با یک موضوع مشخص و بیشتر اطلاعاتم درباره ساختار پوست از ویکی پدیا میاد. البته انگلیسی.
منم مدتها منتظر معجزه بودم تا بالاخره ارزش تلاش رو فهمیدم... اتفاقا امشب از یک ضرر کاری خیلی ناراحت بودم اما این حرفا شما بهم انگیزه داد تا بیشتر تلاش کنم.
تازگی خیاطی شروع کردم به فکرم رسید اطلاعات مربوط به اندام مختلف و مطالبی از این قبیل رو بنویسم تا وقتی مشتری ها نظر می خوان استفاده کنم اجازه دارم؟قبلا گفته بودین استفاده شخصی اشکالی نداره میخوام مطمین بشم این هم استفاده شخصی محسوب میشه یا نه.ممنون از وقتی که میذارین.موفق باشید
بسیار ممنونم ایشالا تا آخر سال یا بعد تعطیلات بیام و بازم خبر خوب داشته باشم که بشه ی تشکر کوچیک در برابر دریای مهربون قلبتون
مرسی نگارا جون... خوندن فشن نامه هات خیلی خیلی اذت بخشه. مرررسی
------------------------
البته ناخودآگاه به یاد سایتی که در دوردستها دیدم (اصلن فرض کنیم طرف ایرانی نبوده تا به کسی بر نخوره) افتادم که چندین وقت پیش مدیر سایت سفرنامه ای از یه مسافرت کسل کننده رو نوشته بود و برای خوندنش از کاربرها میخواست ابتدا پول واریز بکنند!
فکر کنم اگر صاحب سایت شما بود، برای هر کلیک بر روی بخش پرسش و پاسخ هم درخواست هزینه میکرد و الان میلیاردر شده بودن :)
--------------------
راستی دیدم همه از تغییراتشون میگن؛ منم همونطور که قبلن گفتم، دوباره میگم که در وصف تغییرات بنده همانقدر بگم که فامیلمون که آقایی 75ساله هستن، بعد از دیدن، من گفتن: "تو چقدر خووووب شدی" ! :))))
در کنار همه ی مطالب چی نپوشیم، یه سری جزییاتی هست که از نگارا و چی نپوشیم یاد میگیریم و با اونها تغییرات ریزه ریزه ای چه در گفتار و چه در استایل پیش میاد که به نظرم قابل چشم پوشی نیست.
آفرین به اون آقای باهوش... منتظرم از یه آقای باهوش دیگه خبرهای خوب بیاری! :)
تولدت پیشاپیش مبارک
میگم حتی اگه چند ماه مجبور باشیم به خاطر کاری که مرتبط با رشتمونه منتظر بمونیم بازم تنبلی محسوب میشه؟
ببين خودمون بايد تنبلي رو معني كنيم. اگر كاره صد در صده، چرا همين الان نميشه؟ اگر در حد ايده است، چرا منتظر بمونيم؟
فقط خودمون مي دونيم دليلش چيه.
کلا شرایط سخته ولی فک میکنم قبول میشم و جایزه مو میگیرم:)))
نگارا جان خیلی خوبه این فشن نامه ها:)
همیشه موفق باشی . فقط میخوام بگم خیلی تغییر کردم .بطوری که بهم میگن سمانه مثل دختر 14 ساله ها خوشگل شده .کار خاصی برای زیبایی نکردم فقط سعی میکنم از پوستم خوب مراقبت کنم و و وزنم رو هم پایین اوردم .البته آرایش ملایم و سبک و شیک.همه از نگارای عزیزم دارم
من بلوز دامن يا بلوز شلوار از نيمه رسمي تا رسمي.
ازت ممنونم که اونقدر روی این قضیه تاکید کردی که منم به مامانم بگم و این تغییراتو ببینم.واقعا وقتی مامان آدم به خودش میرسه آدم کیییفففف میکنه:)
راستی چندوقت پیش خواب دیدم که تو صفحه درباره نگارا نوشتی کاشانی هستی:)))نمیدونم چرا چنین خوابی دیدم وقتی میدونم این طور نیست.به هر حال میدونم که تو بخشی از ناخودآگاهم حضور داری
بازم متشکرم ازت:*
من از وقتي شما رو پيگيري ميكنم كه برميگرده به زمان وبلاگتون هميششششه مطالبتون رو با دقت ميخونم . مرسي كه هستين و واسمون مينويسين . راستي واسه اخر سال نوبت سابسيژن و ليزر دارم پيش دكتر باريك بين . واسم دعا كنيد پوستم عالي بشه
چقدر به نکته خوبی تو این نوشته ات اشاره کردی بچه های تحصیلکرده ای که به امید یه شغل خوب نشستن تو خونه تا پدر ومادر خرجشون و بدن من لیسانس ریاضی دارم اما برخلاف اینکه همه فکر میکنن بازار کار خوبی باید داشته باشه اینطور نیست و متاسفانه من در جایی مشغول بکارم که هیچ ربطی به رشته ام نداره و حقوق متوسطی دارم ام بازم خدا رو شکر همین که میتونم تو تامین هزینه های زندگی نقشی داشته باشم و آویزوون پدر یا همسر نبودم برام کافیه
نگارا میشه یه پست بزاری در رابطه با اینکه اگه زبان انگلیسی و بخایم به شکل خوداموز یاد بگیریم چیکار کنیم؟
من قبلا هم تاکید کرده ام، واقعا یادگیری یک زبان به شکل خودآموز فایده ای نداره. مثل اینه که بدون آب بخوای شنا یاد بگیری. هر چقدر تئوری رو حفظ کنی در عمل قابل استفاده نخواهد بود. اولین توصیه من برای یادگیری زبان کلاس عمومی در آموزشگاههای معتبره. توی پست اعتماد به نفس مفصل تر توضیح داده ام. با دکمه جستجوی سایت پیداش می کنی.